او زمانی پا به عرصه وجود گذاشت که ایران یکی از سختترین و بلکه دشوارترین دوره را در طول تاریخ خود تجربه میکرد، حمله مغول و متعاقب آن حکومت ایلخانان.
دوره مغول و ایلخانی یکی از ادوار مهم و سرنوشتساز تاریخ ایران به شمار میرود. تمامی شئونات زندگی اجتماعی مردم این سرزمین از رهگذر تهاجم و حضور مغولان تحت تأثیر قرار گرفت و دوره جدیدی در تاریخ تحولات فرهنگی و مدنی ایران گشوده شد. تهاجم مغول برای نواحی عمدهای از ایران سرنوشت شومی را به ارمغان آورد و مناطق آباد و پیشرفته بهویژه در نیمه شمالی کشور به ویرانی و تباهی کشیده شد. با این حال فرهنگ و تمدن ایران در دوره ایلخانی دچار وقفه و رکود نشد، در این دوره ایران با اتکا به پیشینه باعظمت خود و انطباق با شرایط جدید، نه تنها بسیاری از صدمات را جبران کرد، بلکه توانست توانایی خود را به منصه ظهور رساند و دستاوردهای ارزشمندی را به تاریخ بشری عرضه کند. در تحقق این وضعیت، البته نقش دانشمندان و دیوانسالاران ایرانی راه یافته به دربار مغول نیز غیرقابل انکار است، افرادی چون: «خواجهنصیرالدین طوسی، برادران جوینی، رشیدالدین فضل آ... همدانی و قطبالدین شیرازی» از آن جملهاند.
آشنایی قطبالدین شیرازی با خواجهنصیرالدین طوسی
قطبالدین شیرازی دوران حکمرانی هشت تن از ایلخانان مغول را درک کرد و کمابیش با خود آنها و یا دستکم با وزرا و رجال دربار در ارتباط بود، از این رو روابط این دانشمند بزرگ با حاکمان مغول نیز در کنار سایر مباحث مربوط به جایگاه، شخصیت و آرای او، قابل بررسی و مطالعه است. او که طبابت را در نزد پدر آموخته بود و در مسقط الراس خود شیراز از محضر استادانی چون «شمسالدین کیشی، شرفالدین زکی بومشکانی و ...» بهرهمند شد. او برای تکمیل معلومات خویش عازم قزوین شد و به خدمت نجم الدین کاتبی معروف به دبیران رسید. در این زمان با خواجهنصیرالدین طوسی آشنا و به همراه او به مراغه میرود. همراهی قطبالدین با ملازم و مشاور هلاکوخان مغول، «خواجهنصیرالدین طوسی»، سر آغازیست برای ارتباط قطبالدین با ایلخانان مغول، ارتباطی که کمابیش تا سالهای پایانی عمر ادامه یافت. در این زمان خواجهنصیرالدین طوسی از سوی هلاکوخان، مأمور ایجاد رصدخانهای در مقر دولت ایلخانی شد. ایجاد مرکزی علمی و تحقیقاتی در قالب رصدخانه مراغه، بنابر تصریح منابع تاریخی ازجمله «تاریخ وصاف» بر اساس پیشنهاد خواجه و موافقت و دستور هلاکو صورت اجرا پذیرفت. ایجاد رصدخانه مراغه، سرآغاز حرکتی عظیمی شد، در راستای احیای فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی، در سرزمینی که در پی حملات ویرانگرانه مغولان صدمات بسیاری را متحمل شده بود. این حرکت در سالهای بعدی با «شکلگیری شنب غازان و ربع رشیدی در تبریز»دنبال میشود.
خواجهنصیرالدین طوسی توانست با جلب موافقت ایلخان و تأمین امکانات لازم، عدهای از بزرگترین دانشمندان آن عصر را در مراغه گردآورده و این مرکز علمی را بنیان گذارد.
خواجهنصیرالدین طوسی در سال 672 ه.ق در بغداد درگذشت. ابن الفوطی در مجمع آلاداب تصریح کرده است، صاحب دیوان، منصب قضا در ممالک روم را به قطبالدین شیرازی تفویض کرد و او بدان جا رفت. در سال 681 ، تکودار به ایلخانی میرسد و در ابتدای کار اسلام آورده و نام احمد را برای خود برمیگزیند. احمد تکودار که درآن زمان در پی اصلاح روابط میان ایران و مصر بود، اتابک بهاءالدین پهلوان و قطبالدین شیرازی را که مقام قاضیالقضاتی سیواس روم را داشتند با مکتوبی روانه دربار ملک منصور قلاون حاکم مصر میسازد.
قطبالدین از این مأموریت سیاسی، بهره علمی نیز داشته چنانکه در مقدمه تحفه السعدیه مینویسد: «در سال 681 ه.ق مرا به مصر گسیل داشتند و آنجا به سه شرح دیگر بر قانون و چندین کتاب طبی دیگر دسترس یافتم، از آن جمله کتاب عبدالطیف بن یوسف بن محمد بغدادی بود که در رد بر ابن جمیع که \"تنقیح قانون\" را تألیف کرده بود، با خواندن این کتب همه مواضع مشکل و مغلق قانون بر من حل شد و در سال 682 ه.ق شروع به تألیف این شرح کردم.»
بازگشت علامه به تبریز
قطبالدین پس از انجام این مأموریت به تبریز بازگشته و در این شهر رحل اقامت میافکند. بازگشت علامه به تبریز تقریباً مقارن است با به قدرت رسیدن ارغون. ارغون در سال 683 ه.ق به ایلخانی رسید، او خود را فردی علاقهمند به علوم مختلف نشان میداد. قطبالدین با ارغون در ارتباط بود، رشیدالدین در کتاب«جامع التواریخ» به دیدار ارغون با قطبالدین شیرازی در نزدیکی وان اشاره کرده و مینویسد: «در آن منزل مولانا، قطبالدین شیرازی به بندگی رسید و صورت دریای مغرب، خلیجها و سواحل آن که مشتمل است بر بسیاری ولایات غربی و شمالی، به محل عرض رسانید.»
رشیدالدین همچنین از علاقهمندی ارغون به فن کیمیاگری سخن به میان آورده و مینویسد: «در صنف اکسیر رغبتی تمام داشت، چه جمعی او را ترغیب کرده بودند بدان صنف، به نظر میرسد در خصوص فن کیمیاگری نیز قطبالدین طرف مشورت ارغون بوده باشد.»
ارغون در سال 690 هجری بر اثر بیماری درگذشت و به جای او گیخاتو، ایلخان شد، او فردی بیکفایت بود، در این دوران به جریان انداختن اسکناسی به نام چاو در معاملات نارضایتی و هرج و مرج گستردهای به بار آورد. سرانجام گیخاتو به دست امیران خود به هلاکت رسید و به جای او در سال 69 ه.ق، بایدو به ایلخانی رسید. سلطنت ششماهه بایدو، نیز عاقبت با مرگ او پایان یافت. جنگهای داخلی و بیثباتی، مشخصه اصلی دوران حکومت گیخاتو و بایدو، به شمار میرود.
غازان خان و شکلگیری دو مرکز علمی وقفی در تبریز
در سال 694 ه.ق غازان به تخت خانی نشست و ایلخان شد. غازان که اسلام آورده و نام محمود بر خود نهاده بود، برای بهبود بخشیدن به اوضاع قلمرو تحت حاکمیت خود اصلاحاتی را در امور کشور به اجرا گذاشت. غازان را فردی دوستدار علم و دانش و بسیار باهوش توصیف کردهاند. در این رهگذر تبریز بهعنوان پایتخت قلمرو ایلخانی بیش از سایر نواحی کشور از برنامههای آبادگرانه ایلخان بهرهمند شد. از جمله مهمترین اقدامات در این شهر، شکلگیری دو مرکز علمی وقفی در قالب مجموعه شنب غازان و ربع رشیدی بود.
غازان خان علاوه بر احداث بارویی جدید برگرد شهر، در محلی موسوم به شام یا شنب مجموعهای به نام شنب غازان ایجاد کرد که شامل بخشهایی چون: مدرسه، کتابخانه، خانقاه، بیمارستان، رصدخانه و ... بود، ضمن آنکه ایلخان مقبرهای باشکوه را نیز از برای خود در این مجموعه بنیان کرد.
مقارن با ایجاد شنب غازان، رشیدالدین فضل الله همدانی، از دانشمندان ایرانی راه یافته به دربار مغول که بعدها در عهدالجایتو به وزارت رسید، در ولیانکوی تبریز، مجموعهای دانشگاهی به نام ربع رشیدی ایجاد کرد و دانشمندان بزرگ و برجستهای را در شاخههای مختلف علمی و هنری به تبریز فراخواند و ربع رشیدی را که متشکل از مدارس، کتابخانه، مسجد، کارخانههای متعدد، کاروانسرا، بیمارستان و ... بود، به کانون احیای فرهنگ و تمدن ایران در سالهای پس از حملات خانمانسوز مغول قرار داد. شاید همین فضای حاکم بر تبریز آن سالها، یعنی شکوفایی علم و دانش، ایجاد مراکز علمی و گرد آمدن دانشمندان بزرگ از اقصی نقاط جهان در این شهر، عامل ماندگاری قطبالدین در تبریز بود. البته محیط تبریز نیز بسیار موردپسند از سوی علامه بود.
بیشک حضور شخصیت برجستهای چون علامه قطبالدین شیرازی در تبریز نمیتوانست از دید خواجه پنهان مانده باشد، بطوریکه از روایات تاریخی بر
میآید، روابط علامه با خواجه رشید فراز و فرودهای بسیاری داشته است. ازاین رو به نظر میرسد ارتباط قطبالدین با شنب غازان بیش از ارتباط با ربع رشیدی بوده، ضمن آنکه قرارداشتن رصدخانهای در شنب و انجام مطالعات نجومی در آن توانست عاملی برای این ارتباط بیشتر باشد.
گذشته از کیفیت روابط حاکم میان این دو دانشمند، در این سالها شاهد شکلگیری حرکت سرنوشت سازی در مسیر احیا و گسترش علم، فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی هستیم که شکلگیری ربع رشیدی نشانی از این حرکت است. مجموعه ربع رشیدی هرچند دیری نپایید و دولت مستعجل بود، لیکن در اندک زمان شکوفایی خود منشأ تحولات بسیاری در شاخههای مختلف علوم و فنون و برخی رشتههای هنری شد. در چنین فضایی بیشک قطبالدین نمیتوانست از این حرکت برکنار مانده باشد. تألیف کتب و رسالات متعدد در شاخههای مختلف از علوم، نوآوریهای او در عرصه علم و هنر و تربیت گروه کثیری از طالبان علم و دانش، این دانشمند بزرگ را در ردیف یکی از احیاگران علم، فرهنگ و هنر ایران پس از حملات خانمانسوز مغول قرارداد.
سالهای پایانی عمر قطبالدین شیرازی
در سال 703 ه.ق غازان در ری درگذشت. با مرگ او زوال تدریجی حکومت ایلخانان ایران نیز آغاز شد، به جای غازان، برادر او الجایتو به ایلخانی رسید. دوران حکومت الجایتو مصادف است با هفت سال پایانی عمر قطبالدین شیرازی، به نظر میرسد علامه در این سالها وقت خویش را صرف تصنیف رسالات، عبادت و راز و نیاز با معبود کرده و ارتباط او با دستگاه حکومت کمرنگتر شده است. سرانجام علامه قطبالدین شیرازی پس از یک دوره بیماری که پنجاهویک روز به طول انجامید، در تبریز وفات یافت.
ابولقاسم عبدا... بن محمد القاشانی مؤلف «کتاب تاریخ الجایتو» که کتابش را در زمان حکومت سلطان ابوسعید بهادر، نزدیک به ده سال پس از وفات علامه قطبالدین تألیف کرده و حوادث دوران الجایتو را بهصورت سالشمار ذکر کرده است، در بیان حوادث و وقایع سال 710 ه.ق مینویسد:
«و همچنین از وقایع این سال روز یکشنبه هفدهم رمضان سنه عشر و سبع مایه، یگانه جهان و فرزانه زمان مولانا قطبالدین شیرازی در شهر تبریز به علت ذات الجنب وفات یافت. انبوهی از مردم تبریز جنازه علامه قطبالدین شیرازی را تشییع و آن را در گورستان چرنداب تبریز واقع در محلهای به همین نام به خاک سپردند.»
* گزارش از مهدی بزاز دستفروش، عضو کمیته ملی موزههای ایران
انتهای پیام/